، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

روشا پرنسس مامان و بابا

دختر 55 روزه ما

دختر خوشگلم ، عشقم ، همه زندگیم  امروز 55 روزه شدی   هفته دیگه باید واکسن دوماهگیت رو بزنی ... امیدوارم که واکسن زیاد اذیتت نکنه و تب نکنی خوشگلکم اخه من اصلا طاقت یه ذره درد و گریه تو رو ندارم  روزهای من همش با تو سپری میشه ... روزهای شیرینی که علیرغم خستگی ها و بیخوابیهایی که دارم، فقط یه نگاه یا خنده تو کافیه که تموم خستگیهام رو از یادم ببره... وقتی که بغلت میکنم و سرخوشگل و کوچولوت رو روی شونه هام میزاری ، انرژی دوباره میگیرم  تو این مدت من یه مامان حسسسابی توانمند شدم  مامان بودن برای من علیرغم بیخوابی و خستگی و هزار و یک داستان دیگه ای که داشته باعث افزایش یکسری مهارتها شد . از جمله : 1 - ت...
24 بهمن 1392

چهل روزگی پرنسس روشا

دختر داشتن یعنی کمدی پر از دامن های رنگی چین چینی  دختر داشتن یعنی اتاقی پر از عروسکای ریز و درشت که هروقت میری تو اتاق یه تیکه اش بره زیرپات و نفست ببره  دختر داشتن یعنی یه میز توالت پر از کش های رنگی رنگی  دختر داشتن یعنی رنگ زندگیت صورتی و بنفش  دختر داشتن یعنی ناز و عشوه های  یک روز تعطیل برای بابا دختر داشتن یعنی پچ پچ های آخر شب مادر و دختری توی یه تخت کوچیک صورتی  دختر داشتن یعنی لاک های رنگی  دختر داشتن یعنی تتوهای رنگ به رنگ روی بازو  دختر داشتن یعنی رقص ، قر ، خنده های از ته دل ، موهای بلند ، دامن های زیبا ، کمد پر از لباس ، ناخن های لاک زده ، عروسکهای ریز و درشت ، میزتو...
13 بهمن 1392

اسم فرشته خونه ما مشخص شد

خوشگلم عسلم خانوم طلا.... چند وقته که نیومدم وبلاگتو آپ کنم. تو این مدت همه چی خوب بود. خوشگل مامان گاهی وقتا با ضربه هایی که بهم میزنی منو ذوووق زده میکنی. بابایی هم همش ازم میپرسه : دخترم الان بیداره؟ دخترم الان خوابه؟ حرکت میکنه؟ ههههههههههه اخه بهش میگم دخملمون تنبل تنبلاست صبحا دیر از خواب بیدار میشه و تا اخر شب بیداره ... بابایی هم کلی ذووووق میکنه میگه مثل خودمه . هفته پیش اتاق خوشگلتو کاغذ دیواری کردیم خیییلی ناز شده. ایشالا زودتر تخت و کمدت رو هم سفارش میدیم و اتاق خوشگلتو میچینیم... هر وقت کاغذ دیواریاشو میبینم خندم میگیره اخه عکس خرسای کوچولوی بامزه است که تو حالتهای مختلف دارن میخندن. البته بخاطر کاغذ دیواری کردن اتاق شما، کل خ...
11 بهمن 1392

یک ماهگی دختر نازم روشا

دختر قشنگم، این روزا سرم خیلی شلوغ بود و نتونستم وبلاگتو آپ کنم ... دختر شیرین و دوست داشتنی من تمام وقتم رو به خودش اختصاص داده و دائم مشغول رسیدگی به کاراش هستم ...مامانی عشقم نفسم، بالاخره 30 دی شد و شما یک ماهت تموم شد . .. تو این یک ماه با اومدنت به زندگیمون رنگ تازه ای دادی ... بابایی دیگه به عشق شما از سرکار برمیگرده و من هر روز به عشق اینکه قراره یه روز کامل در خدمت دخترم باشم و به کاراش رسیدگی کنم و با دخترم روزم رو بگذرونم از خواب بلند میشم. دختر دوست داشتنی من تو این یک ماه دل درد خیلی اذیتت کرد... البته هنوزم ادامه داره   .. معمولا دل دردهات از ساعت 6-7 غروب تا ساعت 9-10 شب ادامه داره و باعث میشه چشمای قشنگت پر اشک بشه ...
7 بهمن 1392
1